آمدم پیش طبیبم....... تا پرستاری کند
لب گذارد بر لبم ، تا بوسه درمانی کند
امدم پیش طبیبم...... با نگاه گرم خود
این تن سرد زمستانی ، بهارانی کند
آمدم پیش طبیبم....تا بگیرد غم ز دل
بوسه بر چشمان او ،غصه درمانی کند
آمدم پیش طبیبم....درد دل با او کنم
با صدای دلنشینش ،دل سر افرازی کند
آمدم پیش طبیبم...بوسه گیرم از رخش
دست در دستم گذارد،اوهم آغوشی کند
آمدم پیش طبیبم....سر گذارم شانه اش
اشک شوق من ریزم او هم چه دلداری کند

جواد الماسی