ای زندگی بردار دست از ....امتحانم
بس که عذابم داده ای من نیمه.. جانم


دیگر نماند از من اثر بال و پرم سوخت
خاکستری در دست بادم........ ناتوانم


چون باغبانی که گلش پژمرده بر دست
شکل بهارانم ولی از دل......... خزانم


بغضی گلویم را گرفته مثل هر شب
همدرد ابر تیره ای در....... آسمانم


قامت خمیده رنگ غم بر چهره ام هست
من پیر دردم کس نمیداند...... جوانم


خنده به لب دارم ولی در خلوت خود
این گریه های لعنتی بگرفته....... جانم


چون شمع میسوزم ولی پروانه ای نیست
آواره ی شهر غریبانم............. گمانم


خسته از این اشعار غمگین دفترم هست
سنگ صبورم غصه ها داده......... امانم
#جوادالماسی (سنگ صبور )