عکس تو
چند جرعه غزل بود و منو حسرت دیدار
هم صحبت من جای تو شد عکس به دیوار
شب بود و نوازشگر من دست خیالات
شعری ز تو در گوشه ی دفتر شده نم دار
بغضی به گلو نشسته و ساکت و آرام
هم ناله ی این نیمه شبم ناله ی گیتار
سو سو بزند ستاره و ماه چه دلگیر
از سوز دلم اشک نشسته است به رخسار
در فکر تو بودم که نمازم به قضا رفت
از بس که دلم بود به یاد تو گرفتار
ویرانه شدم یاد تو امشب به سرم ریخت
ویرانه تر از بم شده بودم من هم انگار
از صبر شده خسته دگر سنگ صبورم
از زندگیم دلخوشی و خنده طلبکار
جواد الماسی
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۵ ساعت 19:32 توسط سیدمحمدمهدی هاشمی/شاعر جواد الماسی
|