افسوس برعشقی که به یکباره خزان شد
افسوس بر عشقی که دگر آفت جان شد


هر کس نتوان درک کند حال دلم را
صد حیف بر آن اشک ز رخسار روان شد


این شاخه ی نیلوفر من شاخه گلی مست
نشکفته گلی بود که پرپر به زمان شد


تو ماه من بودی و من شاعر چشمت
هیهات از آن ماه به ابری که نهان شد


این ثانیه ها سخت گذر می شود اما
این قامت من بود که از غصه کمان شد


از اهل وفا کن طلب عشق نه هرکس
چون اهل جفا بود به تو دشمن جان شد


ای سنگ صبورم گله کم کن ز پیری
با عشق و محبت دل پیر است جوان شد
جواد الماسی