سنگ صبور
من پذیرفتم بدون تو شکست خویش را
دیر فهمیدم تفاوت بین نوش و نیش را
دوستانم بد تر از دشمن برایم بوده اند
گرگ هاپوشیده اند اکنون لباس میش را
باز با باز و کبوتر با کبوتر منطق یست
هر کسی باید بیابد در جهان هم کیش را
بیکسی !از یک نگار بی محبت بهتر است
چون جفا بدتر کند حال پر از تشویش را
این همه آزار دیدیم از هوسرانی دل
چون که فرمان برنبودیم عقل دوراندیش را
ما همه مهمان دنیاییم و او در عاقبت
توشه یکسان میدهد فرمانده و درویش را
سوختی سنگ صبورم کس تو را درکت نکرد
چون نمی فهمد دل خرم غم ِ دل ریش را
جواد الماسی
+ نوشته شده در شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۵ ساعت 20:59 توسط سیدمحمدمهدی هاشمی/شاعر جواد الماسی
|