ازتو فقط در خاطرم، گرد وغباری مانده است
ازتو فقط در خاطرم، گرد وغباری مانده است
آن بت که از تو ساختم، تکه بنایی مانده است
آن بت که از تو ساختم، تکه بنایی مانده است
آن شاعری کز نام تو، شعر وغزلها میسرود
از نام تو در شعر ها، اندک نشانی مانده است
چون مرغکان آواز خوان،بهر وصالت روزو شب
از آن همه سوز وگداز،یک نیمه جانم مانده است
دیگر برو افتاده ای،از چشم مست عاشقم
از آن همه عشق و وفا ،دل بیقرارم مانده است
از برگ برگ دفترم ، نام تو را سوزانده ام
دیگر به پایان آمدیم، خاکسترم جامانده است
جواد الماسی
+ نوشته شده در یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۴ ساعت 11:9 توسط سیدمحمدمهدی هاشمی/شاعر جواد الماسی
|