رفتی با رفتنت قلب شقایق ها شکست
درکنار قلب من رمان مشکی نقش بست
رفتی وبا رفتنت گلدان خانه خشک شد
بعد تو آهنگ غم با بیکسی دم ساز شد
رفتی با رفتنت دنیای من شد تنگ تر
اعتماد زیر سوال است شک شده پر رنگ تر
رفتی و با رفتنت دلسوز من شد اسمان
ابرهای تیره اش هرشب به چشمم میهمان
رفتی و با رفتنت طوفانی است دریای دل
اعتماد و کشتی عشقم نشسته روی گل
رفتی با رفتنت از عشقها ترسیده ام
گرگها یش جای خود از جغد ها رنجیده ام
رفتی و با رفتنت ثابت شده در شهر عشق
بی وفایی گشته عادت این شده قانون عشق
رفتی با رفتنت احساس هم از شعرم برفت
من شدم سنگ صبور و غصه بر قلبم نشست

جواد الماسی