عاقبت عشقت مرا رسوای عالم میکند
میکند خانه خرابم خوب ویران میکند
میشوم عاشق چو مجنون در پی لیلی خود
در به در اواره کوه و بیابان میکند
تو عزیز جان من بودی وهستی نازنین
عاقبت این هجر تو نیمه جانم میکند
کار مه رویان همین باشد نگارا دلبری
در پی خال لبت بیمار و درمان میکند
منکه در شوق وصالت بیقرارم بیقرار
هجر تو ولله یک روزی به دارم میکند
تو برای من عزیزی ،محترم چون برگ گل
گرشوی نامهربان بی خانمانم میکند


جواد الماسی