گریه را پشت نقاب خنده پنهان میکنم
درد دل را در میان شعر زندان میکنم
مینویسم خاطرات خوب و بد دردفترم
با غزلها روز وشب تجدید پیمان میکنم
سوز دل در شعر شاعر حرف اول میزند
چون بسوزم سوز دل اول به میدان میکنم
عاشقی بارانیم خسته ز رگبار و تگرگ
چتر دلتنگی به سر با یاد خوبان میکنم
منکه شاعر نیستم حرف من حرف دل است
من گله از روزگار اینگونه اعلان میکنم
سرنوشت سازی زنددر روزگارمن ولی
من هماهنگ با قلم آن گونه رخصان میکنم
میشوم سنگ صبور و ازجفای چرخ دون
گریه را پشت نقاب خنده پنهان میکنم

جواد الماسی