گوش به فرمان دل...

هر زمان از کوچه های خاطره رد میشوم
بیـن مـانـدن یـا نماندن هی مردد میشوم

ذره ذره لحظـه هـا بـــا غصه آبـــم میـکند
مثل شمع نیمه سوزی که کمان قد میشوم

هرچه آمد بر سرم از خوب بودن بود وبس
عهد کردم بعد ازاین من هم کمی بد میشوم

تـا کنـون رقصیده ام بـا سازهایت روزگار
بعد از این اما دلم هرآنچه خواهد میشوم

دلخوشی و خنده گر روزی به سویم رو کند
راه او می بنــدم و بــر رفتنش سد میشوم

حرف دل را مینویسد در غزل سنگ صبور
لاجـرم بــر دل نشیند پس زبـانـزد میشوم

#جوادالماسی(سنگ صبور)
@javadalmasi59 کانال اشعار