بازی چرخ فلک

بازی چرخ فلک

چرخ گردون با دلم به به چه بازی میکند
گـه مـرا پس میـزند ، گـه دلنـوازی میکند

ساعتی با دلخوشی و ساعتی با درد و غم
از مــن دیـوانــه دل مهمـان نـوازی میکند

روز یا شب درهجوم بیکسی با اشک وآه
پیش چشمم غربتم را صحنه سازی میکند

ظاهری میخندم و گریه به پنهان می برم
بسکه غم در خلوت من یکه تازی میکند

میـزنـدسـاز مخـالف بـا دلـم این روزگار
خسته از عشق حقیقی و مجازی میکند

گاه محتـاجـم بــرای ذره ای آرامش و...
گاهگاهی بی نیـاز از هـر نیـازی میکند

قاصدکهای پریشان را اگر دیدی بپرس
عاشقان را دیدن معشوق راضی میکند

شکوه را کم کن تو از چرخ فلک سنگ صبور
چونکه دنیا با همه اینگونه بازی میکند

#جوادالماسی(سنگ صبور)
@javadalmasi59 کانال اشعار

قربانگاه عشق...

قربانگاه عشق...

نیزه داران را خبر کن چونکه سر آماده است
از بـــرای پـرکشیـدن  بـال و پــر آماده است

نیـزه و شمشیر و سنگ و تیــر می بـارد اگر
سینه ای غمگین و خسته چون سپر اماده است

گلفــروشی در بیــابــان بــلا گل میفـروخت
یک به یک هفتاده دو قرص قمر آماده است

خــارهای این بیـابـان هــم شهادت میدهند 
دختری دردانه بر خوف و خطر آماده است

جنس دلهاتــان مگر از سنگ بــاشد ظالمان  
بر شما دنیـا پرستان سیم و زر آماده است

تیــر از چله رهــا شد زیـر لب آهستــه گفت 
هــم پـدر هــم حنجــر نــاز پسر آماده است

میرود با پای خود بر سوی قربانگاه عشق
مشتری بر ناز او صاحب نظر آماده است

باغ تشنه غنچه تشنه باغبان لب تشنه تر
تا که سیرابش کند با چشم تر آماده است

مــاه را بــا اختـرانـش بــر اسارت میبـرند 
لحظه لحظه بیکسی در این سفر آماده است

افتخـار نـوکــری دارد بـه دل سنگ صبـور
روز محشر تـا کنی بـر او نظر آمـاده است

#جوادالماسی(سنگ صبور)
@javadalmasi59    کانال اشعار

بی خبر از من...

بی خبر از من ...

خبـــر داری چـه کــرده بــا دلم غم ؟
چــه آورده ســرم انــدوه و مــاتم ؟
 
چـــه میـــدانی بــه دست لشگر درد 
کــه تاروپــود من پــاشیـــده از هم ؟

خبــــرداری  بجــــای تــــو خیـــالت 
نشستـــه روبــــروی مـــن دمـــــادم

گلــه پـشت گلـــه از بخــت و تقـدیـــر 
کــه سهمم از خــوشی بــوده چــرا کم

به هرکس درد و دل کردم صد افسوس
نمـک میـــزد بــه زخـمم جــــای مــرهم

بـــه طعنــه آینــه میـگفت هـــر شب 
که می بینـم جــوان بــا قــامتی خـم

تــو کــه باشی بــه غـــم سنگ صبورم 
دوبــــاره میــشود دل سبـــز و خــــرم

#جوادالماسی(سنگ صبور)
@javadalmasi59    کانال اشعار

دیرآمدی جبران کنی...

دیر آمدی جبران کنی...

گفتی که جبران میکنی، گویم کدامین درد را ؟
در خــود شکستـن بیـصدا از آن نگاه سـرد را؟

من آن بهارم کـه شبی بـاد خـزان بر من وزید 
در نــو بهارم  دیــده ام پـاییــز تلخ و  زرد را

در من کسی بیخانمان شب تا سحر را گریه کرد
کـی تــو بفهمی حـــال یک آواره ی شبـگرد را

ظلم فراوان کرده ای ای بی وفا حقم نبود 
محتاج نامردان چرا کردی بگو این مرد را ؟

جبران نباشد شیشه ی بشکسته ای رادر زمان 
بـر عمر رفته کی تـوان زد دکمه ی برگرد را ؟

این سوختن سهمت نبود اما بگو سنگ صبور 
شاید غزل عاشق کند  این مردم  خونسرد را

#جوادالماسی(سنگ صبور)
@javadalmasi59    کانال اشعار

انا...

آنا (مادر)

ای جان آنا ، جانان آنا ، سن قلبیمه سلطان آنا
لای لای دئین گول لبلره اولسون جانیم قربان آنا 

سنسیز منه بو دنیانین صفاسی یوخ جفاسی چوخ 
دوعا ئیله بو دردیمین سنسن سورا دواسی یوخ 

ای همنفس ، سنسن نفس ،دونیا منه سنسیر قفس
سنسن منیم  آی  اولدوزوم عشقون منه دونیادا بس

سن یاتمادون تا من یاتام  من بیر گولم سن باغبان 
سنسن کی آلله دان سورا  وارسان  همیشه مهربان

#جوادالماسی(سنگ صبور)
@javadalmasi59    کانال اشعار

جفای زندگانی...

جفای زندگانی...

با غــم سرشتند ای دلم آب و گِلِت را 
بد چیــده بخت از روز اول پازلت را 

بس کرده در حقت جفا این زندگانی 
گــم کـرده ای حتـی مسیر منزلت را 

پهلو گرفتـه کشتی ات با موج غمها 
میجویی و هـرگز نیـابی ساحلت را

غمهای دنیــا میشود چندیــن برابر 
آفت زده وقتـی ببیـنی حـاصلت را 

باور کنید ای دوستان درد کمی نیست 
با دست خود نان داده باشی قاتلت را

بغض گلـو راه نفس را بستـه هـر شب 
با گریـه شاید حل کنی این مشکلت را

حرفی نزن ، چیزی نگو ، سنگ صبورم
وقتــی نمی فهمد کسی حـرف دلت را

#جوادالماسی(سنگ صبور)
@javadalmasi59    کانال اشعار